سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 4217

  بازدید امروز : 0

  بازدید دیروز : 1

پیشوای مهر

 
دانش، چراغ خرد است . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: کمیل ابوترابی ::: یکشنبه 86/6/18::: ساعت 1:21 صبح

موسیقی شیطانی

 

در سال گذشته حدود "هشت میلیون دلار آمریکا" واریز شده است که بین گروههای شیطان پرست در شهرهای مختلف ایران توزیع می‌گردد.
فراماسون‌ها احیاکننده جادوگری و شیطان‌پرستی در قاره اروپا در قرن شانزدهم میلادی می‌باشند
در دهه 1960 م شیطان‌پرستی توسط سرمایه‌داران یهود مورد حمایت قرار گرفت و چند گروه شیطان‌پرست در انگلستان و ایالات متحده آمریکا به وجود آمد که معروف‌ترین آنها تشکیل «کلیسای شیطان» در شهر سان‌فرانسیسکو می‌باشد.
امروز دیگر صلیب های وارونه ، ستاره پنج پر ، 666، صورتهای نقاشی شده ، ماسک های حیوانات درنده شاخ دار ، برهنه پوشی ... تنها نشانه ها و سمبل های شیطان پرستی نیست.
عمده ترین نشانه شیطان پرستی را در تجاوز و قتل به ویژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان به همراه قتل آنان باید دید.شیطان پرست ها موظفند همیشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسیح و سایر مقدسات اعلام کنند.

استفاده از موسیقی مهمترین ابزار این فرقه در جهت تحت تبلیغ عقاید خود و نیز تحت تاثیر قرار دادن جامعه به خصوص قشر جوان می باشد.گاه این گروه ها خود اذعان می کنندکه شیطان پرست هستند و گاه برخی از آنان این ادعا را نکرده ولی در راستای تضعیف بنیان های ارزشی و دینی و تبلیغ افعال شیطانی می پردازند
با توجه به وفور موسیقی های مبلغ این گروه ها در ایران و رویکرد برخی جوانان بی اطلاع به این نوع موسیقی و حتی چاپ کتاب حاوی متن این موسیقی ها و سرمایه گذاری زیاد دشمن در این باره بررسی و تحقیق پیرامون این موضوع و اطلاع رسانی و آگاهی افکار عمومی امری ضروری به نظر می رسد.
به عنوان مثال خبر گزاری فارس طی خبری در 20مورخ /10/1383پرده از این فعالیتها برداشت .

خبر گزاری فارس در این باره گزارش داد :
"امین" دانشجوی یکی از رشته‌های گروه پزشکی دانشگاه که از افراد موثر گروه شیطان پرست هوی متال در ایران است، مدتی پیش به صورت اتفاقی و بر اساس درخواست یکی از دوستان خود که قصد بازدید از جبهه‌های جنوب کشور در کاروانهای راهیان نور داشت به همراه جمعی از دانشجویان عازم این مناطق شد که تاثیرات روحی این سفر، زمینه‌ساز رویگردانی وی از فعالیت‌ در گروههای فعال شیطان پرست و بیان حقایقی قابل توجه درباره آنها شده است.
وی افزود: به گفته این فرد، عناصری از رژیم صهیونیستی که درکشور امارات حضور دارند شبکه اصلی هدایت گروه‌های هوی متال را در ایران در دست دارند.
به گفته این منبع آگاه بر اساس اسناد ارائه شده توسط "امین" در حساب‌های ارزی این گروه در شبکه بانکی کشور که از طریق شبکه اینترنت هدایت می‌شود، در سال گذشته حدود "هشت میلیون دلار آمریکا" واریز شده است که بین گروههای شیطان پرست در شهرهای مختلف ایران توزیع می‌گردد.

وی با بیان اینکه تعداد اعضای این گروه در برخی شهرهای کشور به دو هزار نفر بالغ می‌شود، اضافه کرد: مطالب ارائه شده نشان می‌دهد که برخی فعالیت‌های ضد امنیتی نیز توسط برخی عناصر خاص در این گروهها برای رژیم صهیونیستی انجام می‌شود.
این منبع آگاه با یادآوری اینکه مجوزهای ارائه شده توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای چاپ گسترده کتابهای گروه‌های هوی‌متال در کشور زمینه ارتباط نزدیک فکری اعضای این جریان در سراسر کشور را فراهم ساخته است، افزود: در سالهای اخیر به دلیل عدم وجود هرگونه نظارت و کنترل واقعی در کشور، گروههای اجتماعی معارض کارکرد سیاسی و ضد امنیتی پیدا کرده و زمینه سوء استفاده‌ههای ضد ملی بیگانگان از آنها فراهم شده است…در حال حاضر گروه متال با قدیمی‌ شدن علاقه به رپ در ایران، طرفداران بیشتری را به خود جذب نموده است.
سعی می شود در این مقاله به بررسی برخی از این موسیقی های شیطانی و شیطان پرستی پرداخت.

موسیقی رپ

تاریخچه:
RAP، فرهنگی که خصوصاً به جوانان سیاه و اقشار تحتانی در جوامع غرب تعلق دارد، از آمریکا سرچشمه گرفته و شورشگران سراسر جهان را تحت تاثیر قرار داده است موسیقی RAP از تکامل اشکال دیگری از موسیقی سیاهان در محله های فقیرنشین برانکس نیویورک و تا حدودی هارلم شکل گرفته است. این محلات، نقطه تمرکز گروههائی از سیاهان است که سالها پیش تحت شرایط فلاکت بار اقتصادی مجبور به مهاجرت از ایالات جنوبی به شهرهای بزرگ نظیر نیویورک شدند.

اواخر دهه 1960، وقتی که آمریکا زیر ضربه مبارزات انقلابی در کشورهای تحت سلطه اش، خصوصاً ویتنام، قرار داشت و انقلاب چین نیز بر شورشگران و انقلابیون در ایالات متحده تاثیر نهاده بوددر شهرهای بزرگ آمریکا تضادهای طبقاتی میان سیاه با بورژوازی امپریالیستی و پایه های اجتماعیش حدت و شدتی فوق العاده یافته بود. بین محلات فقیر نشین سیاه با سایر نقاط شهر نیویورک، چیزی شبیه به خط مرزی وجود داشت . خط مرزی شاهد درگیری میان دسته های متشکل سفیدهای نژاد پرست و پلیس از یکطرف با گروه های بزرگ و متشکل جوانان سیاه بود . گروه های
RAP از دل همین تشکلات شورشی سیاه شکل گرفت.

در اینجا قسمتی از نخستین ترانه
RAP اعتراضی که از معروفیتی بین المللی برخوردار گشته و "پیام" نام دارد را میخوانیم. این ترانه از آثار "گرند مستر فلش" و گروه "فوریوس فایو" است. این ترانه حکایت شرایط نابسامان طبقه های فقیر نشین جامعه است. دستم را بروی اسلحه ام میفشارم، چرا که قصد جانم را کرده اند مرا هل ندهید، دیگر جان به لبم رسیده می کوشم به سیم آخر نزنم اینجا درست مثل یک جنگل است و بعضی وقتها تعجب میکنم که چگونه می توان جان سالم بدر برد

در همان سالهای نخستین شکل گیری رپ با دخالت قدرتمندان ، هدفهای سیاسی و اجتماعی گروه های سیاهپوست ، دستخوش نوعی تحریف گردیده و در نتیجه به ابزاری در دست سیاستمداران و صیهیونیسم تبدیل شدند .
در طول مدتیکه رپ شکل می گرفت ، عناوین مختلفی از این نوع موسیقی توسط موزیسین ها بوجود آمد که با پیوستن خوانندگان معروفی به این گروه موسیقی رپ طرفداران زیادی را به خود جلب و جذب نمود .

آن رپ نسبت به گروههای دیگر طرفداران بیشتری دارد و جوانان علاقمند به موسیقی آن گوش میدهند و براساس مدلهایی که آنها به آنها القاء میشود ، لباس می پوشند و آرایشهای ظاهری رپ را برمیگزینند .
شلوارهایی که پاچه گشاد آن بر روی زمین کشیده مشود ، مانتوهایی با آستین های بلند ، موهای روغن زده و چسبیده بر سر ، عینک های دودی با قالب فلزی ، خط ریش پایین تر از گوش پسران و روسریهای کوچک و معمولا سفید رنگ دختران ، ویژگی ظاهری گروه رپ است .

برخی از گروههای زیر مجموعه رپ عبارتند از :
1-
ASE OF BASE :که در سبک موسیقی پاپ از سال 1988 در آمریکا و اروپا برنامه اجرا می کنند که اعضای این گروه چهار خواننده سیاهپوست هستند که عموما محور اشعارشان پیرامون عشق و روابط آزاد غیراخلاقی میباشد .

2-
NEW KIDS OF THE BLACK :که از سال 1987 برنامه اجرا میکنند ، آهنگهای آنها بسیار تند و با مضامینی درباره عشق و زندگی اجرا می شوند .خوانندگانی بنامهای کوئین و جیمی به همراه دو سیاه پوست دیگر که همگی هم جنس باز هستند عضو این گروه می باشند.

 

متالیکا

موسیقی متال
موسیقی متال دارای زیر مجموعه های زیادی است که برخی از آنان جز مهمترین گروههای شیطان پرست محسوب مشوند مانند هوی متال و بلک متال و….
Black Metal
بلک متال در نروژ از زمانی پدید آمد که نئو وایکینگ های نروژ در جستجوی راه و وسیله ای برای نابود کردن مسیحیت در نروژ و بعد در تمام دنیا بودند و در این راه انسانهای بسیاری را کشتند و کلیساهای زیادی را آتش زدند و بلک متال را تا نهایت نواختند تاشاید خدای تاریک ها باز گردد .
موسیقی که سخن از دنیای تاریک سرد و بیروح را بیان میکند سبکی مملو از خوشونت مرگ و کشتار

(
DEATH METAL)
مرگ ، یگانه حقیقتی است که راه فراری از آن نیست . ایده مرگ در نزد شیطان پرستان به دو دسته بسیار عمده تقسیم می شوند . دسته اول کسانی که خودآگاهانه مرگ و ماندن در جهنم را ترجیح می دهند . دسته دوم کسانی که منکر مرگ می شوند و بر این گمانند که پرستش شیطان کفایت می کند تا او آنان را از چنگال مرگ رهائی بخشد و عمری جاودان نصب آنان گرداند . از این مکان دسته اول خطرناکترند زیرا آگاهانه به جنگی نامقدس در برابر خداوند روی می آورند . جنگی که می دانند در آخر به شعله های آتش ختم می شود . آنان گناه را زینت درونی انسان تصور می کنند . به مرحله ای می رسند که دیگر گناه برای زندگی آنان از آب و نان نیز ضروری تر می شود تا درجه ای که دیگر چیزی به جز گناه نمی بینند . گناه ، گناه ، گناه . به هر گناهی دست می زنند . ربا ، قتل ، دروغ ، تهمت ، دزدی ، شرب خمر ، هتاکی به مقدسات و مومنین ، اعمال منافی عفت

تعداد زیاد دیگر سبک متال وجود دارد که هر کدام دارای خصوصیات خاص خود هستند اما وجه اشتراک بسیاری از آنان عبارت است از رواج خشونت و فحشا
با توجه بدانچه ذکر شدکه بیانگر بخشی از فرهنگ غرب و در راس آن امریکا است آیا این سخن پرزیدنت بوش که:ارزشهای و موضوعات مورد علاقه آمریکا برای هر کسی و در هر جامعه ای درست و مفید است…!

و آیا این سخن دیگر معنایی دارد که:
اهداف آمریکا برقراری صلح ،تداوم آزادی و رسیدن به سعادت و خوشبختی است!
ولی معنی این سخن توماس فردمن تحلیلگر سیاسی آمریکا که می گوید:
جنگ با این دشمن(اسلام)با ارتش ممکن نیست بلکه باید در مدارس ،مساجد،و کلیسا ها و معابد به رویارویی با آن پرداخت و این راه جز با همکاری روحانیون ،کشیشان و راهبان نمی توان به پیروزی دست یافت.

مهندس مهدی حق وردی طاقانکی


منابع:

-خبر گزاری فارس
-کتاب دشمن خود را بشناس –نوشته سید مسعود جزایری
-سایت هنر موسیقی
-سایت ضیافت
-وبلاگ بام ایران
وبلاگها پیرامون شیطان پرستی و موسیقی شیطانی

 


 
نویسنده: کمیل ابوترابی ::: یکشنبه 86/6/18::: ساعت 1:14 صبح

هارون یحیی

سفر خروج عنوان دومین کتاب تورات می‌باشد. در این کتاب به تشریح نحوه خروج بنی‌اسرائیل از مصر تحت حمایت حضرت موسی(ع) و رهایی آنان از ظلم و ستم فرعون پرداخته شده است. فرعون بنی‌اسرائیل را وادار به بردگی نموده بود و به آزادی آنها رضایت نمی‌داد اما با مشاهده معجزات الهی به دست موسی(ع) و بلایایی که بر سر قومش نازل می‌شد، اندک اندک تغییر رفتار داد. به این ترتیب بنی‌اسرائیل شبی گرد هم جمع شدند و از مصر مهاجرت کردند. سپس فرعون به آنها حمله کرد اما خداوند به وسیله معجزات دیگری از طریق موسی(ع) آنها را حفظ کرد.
ما شرح قرآن را درباره مهاجرت یهودیان از مصر می‌پذیریم، چون متن تورات بعد از وحی به موسی(ع) دچار تحریف شد. مهم‌ترین استناد بر این مدعا تناقضات بسیاری است که در پنج کتاب تورات: سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه وجود دارد. کتاب سفر تثنیه با شرح مرگ و تدفین موسی(ع) پایان می‌یابد و این گواه مسلمی است بر اینکه بخش مذکور پس از مرگ آن حضرت به کتاب اضافه شده است.
در قرآن، دربارة شرح مهاجرت بنی اسرائیل از مصر و در دیگر داستان‌های مربوط به این قوم، اندک تناقضی وجود ندارد. داستان به طور دقیق بیان گردیده و علاوه بر این خداوند حکمت‌ها و اسرار بسیاری در خلال آن آشکار می‌نماید. به همین دلیل با بررسی دقیق آنها به درس‌های بی‌شماری برمی‌خوریم.

گوساله طلایی
چنانچه در قرآن آمده است از مهم‌ترین حقایق مربوط به مهاجرت بنی‌اسرائیل از مصر، طغیانشان علیه مذهبی است که خدا به آنها وحی می‌نمود؛ در حالی که قبلاً به کمک خدا از زیر بار ستم فرعون رهایی یافته بودند. بنی‌اسرائیل قادر به درک توحیدی که موسی(ع) از آن سخن می‌گفت نبودند و دمادم به سمت بت‌پرستی گرایش می‌یافتند. قرآن این گرایش را در اینجا توضیح می‌دهد:
و ما بنی‌اسرائیل را از دریا عبور دادیم. آنها در سر راهشان به قومی برخوردند که مشغول پرستش بت‌های خود بودند؛ گفتند: «ای موسی! همچنان که اینها خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن.» موسی گفت: «الحق که شما مردمی نادان هستید [که الطاف و معجزات خداوند یکتا را نادیده می‌گیرید.]» این مردم [بت‌پرست] محکوم به نابودی هستند و اعمالشان نیز باطل است.1
بنی اسرائیل با وجود هشدارهای موسی(ع) به انحرافات خود ادامه دادند و زمانی که موسی(ع) آنها را ترک کرد تا به تنهایی از کوه سینا بالا رود، این گرایش آشکار گردید. مردی به نام «سامری» با سوء استفاده از غیبت موسی(ع) از خفا بیرون آمد. وی آتش زیر خاکستر تمایل بنی‌اسرائیل به بت‌پرستی را شعله‌ور ساخت و آنها را متقاعد کرد تا مجسمه گوسفندی بسازند و آن را پرستش کنند:
موسی خشمگین و غمگین به سوی قوم خود بازگشت و سرزنش‌کنان به قومش گفت: «آیا آفریدگارتان به شما وعده نیکو نداده بود؟ و آیا تحقق این وعده آنچنان طولانی شد [که شما طغیان کردید] یا می‌خواستید غضب آفریدگارتان بر شما نازل شود و لذا وعدة خودتان را با من زیر پا گذاشتید؟
آنها گفتند: «ما به میل و اختیار خودمان عهدشکنی نکردیم. بلکه زینت‌آلاتی را که از فرعونیان به عاریت گرفته بودیم از خود دور ساختیم و این گونه به پیشنهاد و رأی سامری آنها را در کوره آتش افکندیم.» و سامری از آن طلاهای ذوب شده مجسمة یک گوساله را ساخت که صدای گوساله هم از آن شنیده می‌شد و به مردم گفت: «این خدای شما و خدای موسی است و موسی عهد خود را فراموش کرد [و در کوه طور دنبال خدای دیگری است»].2
چرا بنی‌اسرائیل چنین گرایش پایداری به برافراشتن بت‌ها و پرستش آنها داشتند؟ منبع این میل چه بود؟ واضح است جامعه‌ای که قبلاً هرگز به بت‌پرستی اعتقاد نداشته، به ناگهان دست بر رفتار پوچ و بی‌معنایی چون ساختن بت و پرستش آن نمی‌زند. تنها کسانی که بت‌پرستی میل طبیعی در درونشان است ممکن است به آن ایمان آورند.
با این حال بنی‌اسرائیل مردمی بودند که از زمان جدشان ـ ابراهیم(ع) ـ به خدای واحد ایمان داشتند. نام «اسرائیل» یا «پسران اسرائیل» اولین بار به فرزندان یعقوب(ع) ـ نوه ابراهیم(ع) ـ اطلاق گردید و بعدها به همه یهودیان تعمیم داده شد. بنی‌اسرائیل (یهودیان) از ایمان توحیدی که از اجداد خویش: ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) به ارث برده بودند، حفاظت می‌کردند. آنها با یوسف(ع) به مصر رفتند و با اینکه در میان مصریان بت‌پرست می‌زیستند، مدت‌های مدید از ایمان خویش محافظت نمودند. از داستان‌های قرآن چنین برمی‌آید که آنان در زمانی که موسی(ع) بر آنها ظهور کرد مؤمن به خدای واحد بودند. تنها تفسیری که می‌توان کرد این است که بنی‌اسرائیل با وجود آنکه به ایمان توحیدی خود بسیار وابسته بودند، تحت تأثیر مردم کافری که در میان آنها زندگی می‌کردند قرار گرفتند و شروع به تقلید از آنها و جایگزین ساختن مذهب وحیانی خود با بت‌پرستی اقوام بیگانه نمودند.
با نگاه به اسناد تاریخی پی می‌بریم که قوم کافر تأثیرگذار بر بنی‌اسرائیل، متعلق به مصر باستان بود. گواه مهم ما بر این نتیجه‌گیری این است که گوسالة طلایی که بنی‌اسرائیل در زمان غیبت موسی(ع) عبادت کردند، در حقیقت نسخه عینی از «هاثر» (
Hathor) و «افیس» (Aphis)، بت‌های مصریان بود. «ریچارد رایفد»، نویسنده مسیحی کتاب زمان طولانی زیر آفتاب در کتاب خود می‌نویسد:
هاثر و افیس، خدایان گاو نر و ماده، نماد خورشیدپرستی بودند. پرستش این خدایان تنها یک مرحله از تاریخ طولانی خورشیدپرستی مصر می‌باشد. گوساله طلایی کوه سینا مدرک کاملاً اثبات شده این موضوع است که ضیافت ذکر شده به خورشیدپرستی مربوط بوده است.3
نفوذ بت‌پرستی مصر به بنی‌اسرائیل در مراحل متفاوتی روی داد. در نتیجة رویارویی با مردم کامر، طولی نکشید که میل به عقاید رافضی ظاهر گشت و همان طور که در آیة بالا بیان شد، آنچه آنها به پیامبر خود گفتند:
ای موسی! همچنانکه خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن. تا ما خدا را آشکارا به چشم خود نبینیم حرف‌های تو را باور نمی‌کنیم.4
آشکار می‌کند که به پرستش موجودی مادی که قابل دیدن باشد گرایش داشتند؛ درست همانند آنچه مصریان می‌پرستیدند.
گرایش بنی‌اسرائیل به بت‌پرستی مصر باستان بسیار بااهمیت است و بینش خاصی را در ارتباط با تحریف متن تورات و مبادی کابالا برای ما فراهم می‌آورد. زمانی که به دقت به این دو موضوع توجه می‌کنیم، خواهیم دید که در سر منشأ بت‌پرستی مصر باستان، فلسفة مادی‌گرا وجود دارد.

 

از مصر باستان تا کابالا
بنی‌اسرائیل زمانی که موسی(ع) هنوز در قید حیات بود شروع به ساختن شبه بت‌هایی از آنچه در مصر دیده بودند کردند و به عبادت آنها پرداختند و پس از مرگ موسی(ع) دیگر ترسی از برگشتن از دین و انحرافات نداشتند. مسلماً این موضوع را نمی‌توان به همه یهودیان تعمیم داد، لذا بعضی از آنان بت‌پرستی مصر باستان را پذیرا شدند. در واقع آنان عقاید «کاهنان مصر» (جادوگران فرعون) را که بنیاد عقاید اجتماعی آن زمان را تشکیل می‌داد ادامه دادند و ایمان خود را کنار گذاردند. عقایدی که یهود از مصر باستان با آن آشنا گردید «کابالا» نام داشت. ساختار کابالا درست مانند نظام کاهنان مصر، سری و درونی بود و اساس آن را جادوگری تشکیل می‌داد. جالب‌توجه است که توضیح کابالا دربارة آفرینش با آنچه در تورات موجود است، کاملاً متفاوت می‌باشد و تفسیری مادی‌گرا و مبتنی بر عقاید مصر باستان بوده و به وجود ابدی ماده عقیده دارد. «مورات از جن» فراماسون ترک در این باره می‌گوید:
پیداست که کابالا سال‌ها قبل از تورات به وجود آمد. مهم‌ترین بخش تورات نظریه‌ای دربارة پیدایش جهان است. این تئوری با داستان آفرینش مذاهب توحیدی بسیار متفاوت می‌باشد. بر اساس کابالا در آغاز آفرینش چیزهایی به نام «سفیراث» و به معنای «دایره» یا «مدار» با ویژگی‌های مادی و غیرمادی به وجود آمدند. تعداد آنها 32 تا بود. ده تای اول نمایانگر منظومة شمسی بودند و بقیه نمایانگر انبوه ستارگان فضا این مشخصه کابالا نشان می‌دهد که به اصول اعتقادی نجومی مربوط است... . بنابراین کابالا از مذهب یهود بسیار فاصله دارد و بیشتر با مذاهب مرموز و کهن شرق مرتبط است.5
یهودیان با پذیرش عقایدی سری و مادی‌گرای مربوط به مصر باستان که بر جادوگری استوار بودند، از احکام تورات چشم‌پوشی نمودند. ایشان شعائر و آداب سحرآمیز دیگر بت‌پرستان را پذیرا شدند و در نتیجه کابالا به تعالیمی پنهانی در یهودیت مبدل شد، اما با تورات مغایر بود. «نستا، اچ، وبستر» نویسنده انگلیسی کتاب جوامع مخفی و جنبش‌های ویرانگر می‌نویسد:
جادوگری را که ما می‌شناسیم کنعانیان قبل از اشغال فلسطین توسط بنی اسرائیل اجرا می‌کردند. مصر، هندوستان و یونان نیز طالع‌بینان و غیب‌گویان خود را داشتند. یهودیان با وجود لعن و نفرین‌هایی که در قانون موسی(ع) علیه جادوگری وجود دارد با نادیده گرفتن هشدارها، گرفتار این بیماری مسری شدند و با تدبیر خود سنت مقدسی را که به ارث برده بودند با عقاید جادوگری که از دیگر اقوام وام گرفتند، مجروح ساختند همزمان جنبة فکری کابالای یهودی از فلسفة مجوسیان ایران، نئوافلاطونیان و نئوفیثاغورثیان گرفته شد. پس مباحث ضد کابالاها که می‌گویند آنچه ما امروز از کابالا می‌دانیم صددرصد یهودی نیست توجیه پذیر است.6
در قرآن آیه‌ای وجود دارد که به این موضوع اشاره می‌کند. خداوند می‌گوید بنی‌اسرائیل تشریفات و آیین‌های جادوگری و شیطانی را از منابعی خارج از مذهب خویش گرفتند؛
یهود از کار و امداد جادوگری که شیاطین در عصر سلیمان برای مردم می‌خواندند و یاد می‌دادند پیروی می‌کردند [و آنها را برای پیشبرد مقاصد خود به کار می‌گرفتند] سلیمان هرگز به سحر و کفر آلوده نشد، لیکن شیاطین کفر می‌ورزیدند و مردم را سحر و جادوگری تعلیم می‌دادند و [نیز یهود] از آنچه بر دو فرشته بابل به نام‌های «هاروت» و «ماروت» نازل شد، پیروی می‌کردند. [آن دو فرشته از طریق باطل کردن سحر، ناچار شیوة کار ساحران را به مردم یاد می‌دادند.] و به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند مگر اینکه قبلاً به او می‌گفتند: «ما وسیلة آزمایش شما هستیم، کافر نشوید و از این تعلیمات استفادة ناصواب نکنید.» ولی مردم از آن دو فرشته چیزهایی از جادوگری می آموختند که می‌توانستند میان زن و شوهر جدایی بیفکنند. آنها [علی رغم نصایح فرشتگان] همان درس‌هایی را می‌آموختند که به جای سود برای آنها ضرر داشت ولی جز به اذن و خواست خداوند نمی‌توانستند به آدم‌ها ضرری بزنند و آنها خود می‌دانستند که هر کس خریدار متاع جادو باشد در آخرت بهره‌ای از بهشت نصیب او نخواهد شد و بسیار بد بود بهایی که [آیندة] خود را بدان می‌فروختند، اگر عقل خود را به کار می‌بستند.7
این آیه اعلام می‌کند که برخی یهودیان، با آنکه می‌دانستند با کار خود در آخرت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، آداب جادوگری را آموختند و پذیرا شدند. بنابراین از قانون خداوند گمراه گشتند و با فروش روح خود به بت‌پرستی گرفتار شدند (عقاید جادویی) و به عبارت دیگر ایمان خود را رها کردند.
حقایق این آیه مهم‌ترین خصوصیات یک جدال را در تاریخ یهود شرح می‌دهد. در این جدال از یک سو پیامبرانی که از سوی خدا برای یهودیان فرستاده شده بودند و پیروان آنان قرار داشتند و از سوی دیگر یهودیان مغرض که برخلاف فرمان خداوند عمل کردند، به تقلید از فرهنگ شرک‌آمیز پرداختند و به جای پیروی از قانون خداوند از آداب فرهنگی آنان پیروی نمودند.

 

اصول الحادی که به تورات افزوده شد
قابل توجه است که در کتاب عهد قدیم (کتاب مقدس یهودیان) به گناهان یهودیان منحرف اشاره شده است. در کتاب غمیا، که نوعی کتاب تاریخی در میان عهد عتیق می‌باشد، یهودیان به گناهان خویش اعتراف و چنین به توبه می‌نماید:
و بنی‌اسرائیل خویشتن را در جمیع غرباء جدا نموده، ایستادند و به گناهان خود و تقصیرهای پدران خویش اعتراف کردند و در جای خود ایستاده، یک ربع روز کتاب تورات «یهوه» ـ خدای خود ـ را خواندند و ربع دیگر را اعتراف نموده و یهوه ـ خدای خود را عبادت نمودند و شیوع و بانی و قدیئیل و شنیا و بنی و شربیا و بانی و کنانی بر زمینه لاریان ایستادند و به آواز بلند نزد یهوه خدای خویش استغاثه نمودند.8
و آنان [پدران ما] بر تو فتنه انگیخته و تمرد نموده، شریعت تو را پشت سر خود انداختند و انبیای تو را که برای ایشان شهادت می‌آورند، تا به سوی تا بازگشت نمایند، کشتند و اهانت عظیمی به عمل آوردند. آنگاه تو ایشان را به دست دشمنانشان تسلیم نمودی تا ایشان را به تنگ آورند و در حین تنگی خویش نزد تو استغاثه نمودندو ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمت‌های عظیم خود نجات دهندگان به ایشان دادی که ایشان را از دست دشمنانشان رهانیدند. اما چون استراحت یافتند، بار دیگر به حضرت تو شرارت ورزیدند و ایشان را به دست دشمنانشان واگذاشتی که بر ایشان تسلط یافتند و چون باز نزد تو استغاثه نمودند ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمت‌های عظیمت بارهای بسیار ایشان را رهایی دادی و برای ایشان شهادت فرستادی تا ایشان را به شریعت خود برگردانی اما ایشان متکبرانه رفتار نموده اوامر تو را اطاعت نکردند و به احکام تو که هر که آنها را به جا آورد از آنها زنده می‌ماند، خطا ورزیدند که و دوش‌های خود را معاند و گردن‌های خویش را سخت نموده اطاعت نکردند.
... اما بر حسب رحمت‌های عظیم خود تمام ایشان را فانی نساختی و ترک نمودی زیرا خدای کریم و رحیم هستی.9 و الان ای خدای ما، ای خدای عظیم، جبار و مهیب که عهد و زحمت را نگاه می‌داری، زنهار تمامی این مصیبتی که بر ما و بر پادشاهان و سروران و کاهنان و انبیا و پدران ما و بر تمامی قوم تو از ایام پادشاهان آشور تا امروز مستولی شده است در نظر تو قلیل ننماید. و تو در تمامی این چیزهایی که بر ما وارد شده است عادل هستی زیرا تو به راستی عمل نمودی اما ما شرارت ورزیده‌ایم. و پادشاهان و سروران و کاهنان و پدران ما به شریعت تو عمل ننمودند و به اوامر و شهادت تو که به ایشان امر فرمودی گوش ندادند. و در مملکت خودشان و در احسان عظیمی که به ایشان نمودی و در زمین وسیع و برومند که پیش روی ایشان نهاده تو را عبادت ننمودند و از اعمال شنیع خویش بازگشت نکردند.10
این عبارات میل بعضی از یهودیان را به بازگشت به ایمان به خدا شرح می‌دهد اما در طول تاریخ یهود به تدریج بخش دیگری قدرت یافت و توانست بر یهودیان چیره شود و بعدها خود مذهب را کاملاً دگرگون ساخت. به همین دلیل در تورات و در دیگر کتب عهد قدیم، علاوه بر آنچه در بالا ذکر شد، عناصری وجود دارد که از تعالیم بدعت‌آمیز بت‌پرستان نشأت گرفته‌اند. به عنوان نمونه؛
ـ در کتاب اول تورات گفته شده «خدا جهان را در شش روز از هیچ آفرید.» این درست و از وحی اولیه به دست آمده است. اما سپس می‌گوید: «خدا در روز هفتم به استراحت پرداخت.» این بخش ادعایی کاملاً ساختگی است و با عقیده الحادی که صفات انسانی را به خداوند نسبت می‌دهد منطبق می‌باشد. خداوند در آیه‌ای از قرآن می‌گوید:
و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را که بین آنهاست، در مدت شش روز آفریدیم و این کار بر ما سخت و خستگی‌آور نبود.11
ـ در دیگر بخش‌های تورات نیز نوشته‌هایی وجود دارد که با احترام شایسته مقام خداوند سازگاری ندارد، به ویژه بخش‌هایی که ضعف‌های انسان به دروغ به خداوند نسبت داده شده‌اند و خداوند مسلماً فراتر از اینهاست. این نوع قائل شدن جنبة انسانی برای خداوند شبیه عمل کافران است که ضعف‌های بشری را به خداوند موهوم خود نسبت می‌دادند.
یکی از این ادعاهای کفرآمیز آن است که ادعا می‌کند یعقوب(ع) ـ جد بنی‌اسرائیل ـ با خداوند کشتی گرفت و پیروز گشت. روشن است که این داستان برای بخشیدن برتری قومی به بنی‌اسرائیل و به تقلید از احساسات نژادپرستانه شایع در میان کافران ساخته شده است.
ـ در کتاب عهد قدیم گرایش به معرفی خدا به عنوان خدای یک قوم خاص وجود دارد که تنها خدای بنی‌اسرائیل است، با اینکه خداوند، رب و پروردگار جهان و همة انسان‌ها می‌باشد. اندیشه مذهب قومی در کتاب عهد قدیم با گرایشات الحادی که در آن هر قبیله خدای خود را عبادت می‌کند، مطابقت می‌نماید.
ـ در بعضی کتب عهد قدیم، به عنوان نمونه کتاب یوشع بن نون(ع)، یهودیان به انجام اعمال خشونت‌آمیز و موحش علیه غیریهودیان امر شده‌اند. فرمان به قتل‌عام مردم بدون توجه به زنان و کودکان یا سالخوردگان داده شده است. این نوع وحشی‌گری بی‌رحمانه کاملاً برخلاف عدالت خداوند است و یادآور بربریت فرهنگ‌های ملحدی که خدای اسطوره‌ای جنگ را می‌پرستیدند، می‌باشد. چرا این عقاید به تورات رسوخ کرده‌اند؟ حتماً باید منبعی برای آنها وجود داشته باشد. حتماً یهودیانی بوده‌اند که نسبتی بیگانه از تورات را پذیرفته‌اند، محترم شمرده‌اند و احکام ناب را با اضافه کردن آنچه در گذشته به آن برخوردند، تغییر داده‌اند.
در حقیقت مبدأ این تغییر، کابالاست که به کمک بعضی یهودیان ادامه یافت. کابالا شکلی به خود گرفت که باعث شد عقاید مصریان باستان و دیگر بت‌پرستان به یهودیت نفوذ نماید و در آن گسترش یابد. کابالیست‌ها ادعا می‌کنند کابالا تنها به توضیح بیشتر رازهای نهفته در تورات می‌پردازد. اما در واقع چنانکه «تئودور ریناچ» مورخ یهودی کابالا می‌گوید، «کابالا سمی است که به رگ‌های یهودیت وارد می‌شود و آن را کاملاً در بر می‌گیرد.»12
بنابراین کشف آثار ایدئولوژی‌های مادی‌گرای مصریان باستان در کابالا غیرممکن نیست.

کابالا، تعالیمی مخالف اصول آفرینش
خداوند در قرآن بیان می‌کند که تورات کتابی الهی است و برای روشنگری انسان‌ها نازل شده است:
ما تورات را که در آن هدایت و نور بود، [بر موسی] نازل فرمودیم.13
بنابراین تورات نیز چون قرآن دربردارنده علوم و فرامین مرتبط با موضوعاتی چون وجود خداوند، یگانگی او، خصوصیات او، آفرینش بشر و سایر موجودات، هدف از آفرینش انسان و قوانین اخلاقی خداوند برای بشر می‌باشد. اما تورات اصلی، امروز موجود نیست. آنچه امروز در اختیار داریم نسخة تغییر یافته تورات می‌باشد که به دست بشر تحریف شده است.
قابل توجه است که تورات واقعی و قرآن اصول مشترکی دارند؛ در هر دو خداوند به عنوان خالق جهان شناخته شده، مطلق است و از آغاز وجود داشته است. هر چه غیر از خدا مخلوق اوست که توسط او از هیچ به وجود آمده است. او کل جهان، اجرام آسمانی، ماده بی‌جان، بشر و همه موجودات زنده را خلق کرده و شکل داده است.
با توجه به این حقایق در کابالا به تفاسیر کاملاً متفاوتی برمی‌خوریم. تعالیم آن دربارة خدا کاملاً مخالف «حقیقت آفرینش» است. محقق آمریکایی «لنس اس. اوینز» در یکی از کتب خود دربارة کابالا دیدگاه خویش را دربارة ریشة احتمالی این تعالیم چنین بیان می‌کند:
تعالیم کابالا مفاهیم مختلفی دربارة خدا ارائه می‌دهد که بسیاری از آنها از دیدگاه «ارتودوکس» منحرف شناخته شده‌اند.
اصلی‌ترین انگارة دین یهود این است که «خدای ما یکی است.» اما کابالا ادعا می‌کند در حالیکه خدا در درجة اعلی و به صورت یگانه‌ای توصیف‌ناپذیر ـ که در کابالا
Einsof به معنای «لایتناهی» نامیده می‌شود ـ وجود دارد، یکتاییش لزوماً در تعداد زیادی صورت الهی تجلی یافته: تعدد خدایان کابالیست‌ها این را «سیفراث» (sefrroth) به معنای چهره‌های خدا می‌نامند، چگونگی نزول خداوند از مقام یکتای لایتناهی به تعدد خدایان، معمایی است که کابالیست‌ها بسیار در آن تعمق کرده‌اند. بدیهی است که این تصویر چند چهره از خدا راه را برای مشرک خواندن کابالیست‌ها باز می‌کند؛ اتهامی که آنها را به تندی و نه کاملاً با موفقیت رد کرده‌اند.
در خداشناسی کابالیست‌ها نه تنها دیدگاه تکثر خدایان وجود دارد بلکه خداوند صورت دوگانه مذکر و مؤنث به خود گرفته: "
Hokhmah"، "Binah": پدر و مادر آسمانی که اولین شکل‌های خدایی بودند. کابالیست‌ها برای توضیح چگونگی آمیزش این دو و ایجاد آفرینش بعدی، صراحتاً از استعاره‌های جنسی استفاده می‌کنند.
از خصایص جالب این خداشناسی سری این است که بر مبنای آن بشر خلق شده بلکه خود به گونه‌ای موجودی خدایی است. اوینز این اسطوره را چنین تشریح می‌نماید:
کابالا تصویر پیچیده خدا را به گونة دیگری نیز نشان می‌دهد: موجود یگانه‌ای شبیه انسان، به گفتة یک کابالیست خداوند اولین انسان ازلی و نمونة اولیة آن بود. انسان خصوصیات درونی، ابدی و الهی و ساختاری مشترکی با خدا دارد.
یک رمز شکاف کابالیست این برابری آدم با خدا را تأیید می‌کند و می‌گوید:
در زبان عربی ارزش عددی اسامی آدم و یهوه به صورت یکسان 45 است. بنابراین بر اساس تغییر کابالا یهوه مساوی است با آدم؛ یعنی آدم خدا بود. به این ترتیب اعلام می‌شود که همة انسان‌ها در بالاترین درجة درک مانند خدا بوده‌اند.
چنین خداشناسی، گونه‌ای از اسطوره‌های الحادی را در بر دارد و اساس انحطاط یهود است. کابالیست‌های یهودی مرزهای عقل سلیم را چنان نقض کرده‌اند که حتی می‌کوشند بشر را خدا بخوانند. به علاوه بر اساس این، الهیات بشریت نه تنها خدایی است بلکه فقط و فقط یهودیان را شامل می‌شود و دیگر اقوام انسان به شمار نمی‌روند. در نتیجة این اندیشة فاسد در یهودیت که اساساً بر مبنای اطاعت و فرمانبرداری از خدا بنا شده بود، گسترش یافت و هدفش اقناع خودبینی و غرور یهودی بود. کابالا علی رغم این طبیعت خود که با تورات متناقض بود، در یهودیت راه یافت و شروع به فاسد کردن آن نمود.
یک نکته جالب توجه دیگر دربارة تعالیم منحرف کابالا، شباهت آن به انگاره‌های کفرآمیز مصر باستان است. چنانکه در صفحات قبل بحث نمودیم، مصریان باستان معتقد بودند ماده همیشه وجود داشته. به عبارت دیگر این اندیشه را که ماده از هیچ به وجود آمده مردود می‌دانستند. کابالا نیز از همین عقیده دربارة انسان دفاع می‌کند و مدعی است انسان‌ها خلق نشده‌اند و عهده‌دار تنظیم و ادارة وجود خود می‌باشند.
به عبارت امروزی، مصریان باستان مادی‌گرا بودند، کابالا را می‌توان «اومانیسم سکولار» نامید جالب توجه است که این دو مفهوم: ماده‌گرایی و اومانیسم سکولار، از ایدئولوژی‌هایی می‌باشند که دو قرن است بر جهان حکمرانی می‌کنند.
باید پرسید چه نیروهایی وجود دارند که مفاهیم مصر باستان و کابالا را از میان تاریخ کهن به زمان حاضر منتقل کرده‌اند؟

از شوالیه‌های مصر تا ماسون‌ها
با اشاره به شوالیه‌های معبد دانستیم که این نظام عجیب صلیبیان تحت تأثیر یک نهاد سرّی در اورشلیم قرار داشت که در نتیجة آن مسیحیت را رها نمود و به اجرای آداب جادوگری پرداخت. گفتیم که بسیاری از محققان به این نتیجه رسیده‌اند که این سر به کابالا مربوط می‌شود. به عنوان مثال «الیمنس لیوای» نویسندة فرانسوی کتاب تاریخ جادوگری، شواهد تفضیلی در این کتاب ارائه می‌دهد و اثبات می‌کند، شوالیه‌های معبد اولین گام را در پذیرش تعالیم کابالا برداشتند؛ به عبارت دیگر آنها این تعالیم را به صورت مخفیانه آموختند.14 بنابراین اصولی ریشه‌دار مصر باستان به کمک کابالا به شوالیه‌های معبد منتقل شد.
«آمبرتوایکو» رمان‌نویس معروف ایتالیایی این حقایق را در چهارچوب یکی از رمان‌های خود نمودار می‌سازد. او در داستان خود از زبان شخصیت اصلی چنین بیان می‌کند که شوالیه‌های معبد تحت تأثیر کابالا قرار داشتند و کابالیست‌ها صاحب رمزی بودند که در فراعنه مصر باستان قابل ردیابی است. به نوشتة ایکو، بعضی یهودیان سربسته رموز خاص را آموختند و سپس آنها را در پنج کتاب عهد عتیق (اسناد پنج‌گانه) جا دادند. اما تنها کابالیست‌ها این رمز را که پنهانی انتقال یافته درک می‌کنند. کتاب زهر که کتاب اصلی کابالا می‌باشد با اسرار این پنج کتاب ارتباط دارد. ایکو بعد از بیان اینکه کابالیست‌ها قادرند راز مصر باستان را در اندازه‌گیری‌های هندسی معبد سلیمان نیز بخوانند، می‌نویسند شوالیه‌های معبد آن‌را از خاخام‌های کابالیست اورشلیم آموختند:
فقط گروه اندکی از خاخام‌ها که در فلسطین باقی ماندند از سرّ آگاه بودند... و بعدها شوالیه‌های معبد آن را از آنان آموختند.15
شوالیه‌های معبد با پذیرش مفاهیم کابالا طبیعتاً با بنیاد مسیحی حاکم بر اروپا سر ناسازگاری یافتند. این ناسازگاری با نیروی مهم دیگری مشترک بود؛ یهودیان. بعد از بازداشت شوالیه‌های معبد به دستور مشترک پادشاه فرانسه و پاپ در سال 1307، نظام ساختاری زیرزمینی به خود گرفت اما تأثیرش به صورت افراطی‌تر همچنان ادامه یافت.
چنانچه قبلاً گفتیم شمار قابل توجهی از این افراد گریختند و به پادشاه اسکاتلند ـ تنها پادشاهی که مرجعیت پاپ را قبول نداشت ـ پناه بردند. آنها در اسکاتلند به «لژ وال بیلدرز» نفوذ کردند و در اندک زمانی بر آن تسلط یافتند، لژ سنن نظام معبد را به خود گرفت و به این ترتیب بذر فراماسونری در اسکاتلند کاشته شد. هنوز هم تا به امروز «لژ کهن اسکاتلند» شاخه اصلی فراماسونری به شمار می‌رود.
رد پای شوالیه‌های معبد و بعضی یهودیان مرتبط با آنها در مراحل گوناگون تاریخ اروپا قابل ردیابی است. در اینجا بدون پرداختن به جزئیات تنها سرفصل‌ها را بررسی می‌کنیم. موارد در کتاب نظم نوین ماسونی بررسی شده‌اند.
یکی از مهم‌ترین پناهگاه‌های شوالیه‌های معبد در منطقه پراونیس فرانسه قرار داشت. طی بازداشت‌ها، بسیاری در آنجا مخفی شدند. از خصوصیات مهم دیگر این منطقه این است که مرموزترین مرکز کابالیسم اروپا می‌باشد. پراوینس جایی بود که سنت شفاهی کابالا به کتاب تبدیل شد و ثبت گردید.
به عقیدة بعضی مورخان شورش روستایی انگلستان در سال 1381 به کمک یک سازمان مخفی شعله‌ور شد. محققانی که تاریخ فراماسونری را مطالعه می‌کنند. همگی بر این باورند که این سازمان مخفی نظام معبد بوده است. جنبش ذکر شده بزرگ‌تر از یک قیام داخلی و حماسه‌ای سازمان یافته علیه کلیسای کاتولیک بود.
نیم قرن پس از این شورش، یک کشیش در بوهیما (جنوب اطریش) به نام «جان هاس» (
John Huss) شورشی را در مخالفت با کلیسای کاتولیک آغاز کرد. در پشت پرده این شورش نیز شوالیه‌های معبد قرار داشتند. «اویگدور بن آیزاک کارا» (Avigdor Ben Isaac Kara)، از مهم‌ترین نام‌هایی بود که هاس در توسعه دکترین خویش تحت تأثیر آن قرار داشت. کارا، خاخام انجمن یهودی شهر پراگ و یک کابالیست بود.
نمونه‌هایی از این قبیل، حکایت از اتحاد میان شوالیه‌های معبد و کابالیست‌ها جهت تغییر نظام اجتماعی اروپا می‌کند. این تغییر موجب دگرگونی فرهنگ مسیحی پایه‌ای اروپا و جایگزینی آن با فرهنگی مبتنی بر مفاهیم الحادی مانند کابالا گردید. و بعد از دگرگونی فرهنگی دگرگونی سیاسی به میان آمد؛ مثلاً انقلاب فرانسه و ایتالیا و... .
در فصول آینده نگاهی به نقاط تحول مهم تاریخ اروپا خواهیم انداخت. در همه مراحل با حقیقتی روبه‌رو می‌شویم که از وجود نیرویی حکایت می‌کند که هدفش منحرف ساختن اروپا از میراث مسیحی خود و جایگزینی آن با ایدئولوژی سکولار است و با این برنامه نیتی جز نابودی نهادهای مذهبی آن را ندارد. این نیرو تلاش کرد اروپا را به قبول تعالیمی که به کمک کابالا از مصر باستان دست به دست گشته‌اند وادار کند. همانطور که قبلاً اشاره کردیم اساس این تعالیم را در دو گرایش مهم تشکیل می‌دهند: اومانیسم و مادی‌گرایی.
در آینده به موضوع «اومانیسم» نگاهی خواهیم انداخت.

مترجم:باران خردمند


 
نویسنده: کمیل ابوترابی ::: یکشنبه 86/6/18::: ساعت 1:12 صبح

آخرالزمان در سینمای امروز

 

دعای حفاظت از ذریة آن مسیح اوّلیه هم یکی دیگر از همان ترفندهایی بود که مسیحیان را نسبت به حضرت عیسی مسیح (ع) بی‌اعتقاد ساخته تا آنها را  برای ظهور مسیح جدید (در واقع از میان یهودیان) آماده نماید.

آپوکالیپس یا آخرالزمان از موضوعات قدیمی در عالم سینما به شمار می‌آید. می‌توان گفت از فیلم‌هایی مانند:«متروپلیس» (فریتز لانگ) در سال 1927 و «چیزهای آینده» (ویلیام کامرون منزیس) در سال 1936 گرفته تا «جنگ دنیاها» و «روز استقلال» و...

 

فیلم‌هایی که اغلب از دل هالیوود بیرون می‌آید، هالیوودی که اساساً توسط صهیونیست‌های سرمایه‌دار پاگرفت. پس بی‌جهت نیست که محتوای این آثار، همواره آخرالزمان را از دیدگاه‌های صهیونیسم مسیحی و یهودی به نمایش گذارده است. انتظار «پایان روزها»، «تلاش نیروهای ضدّ مسیح برای غلبه بر زمین» (بنا برآنچه در «مکاشفات یوحنا» در عهد جدید آمده)، ظهور مسیح موعود و بالاخره وقوع نبرد «آرماگدون» از جمله موضوعاتی است که به انحاء مختلف و با انواع زبان و بیان امروزی، در اقسام قالب‌های درام از قبیل:«علمی- تخیلی»، «هراس»، «حادثه‌ای»، «ملودرام»، «پلیسی» و حتّی «کمدی» و فیلم‌های «کودکانه» بر پردة سینماها رفته و می‌رود. امّا در این میان، در سال 2006 اتفاقی افتاد که شاید بتوان آن را در تاریخ سینما، بی‌نظیر دانست و آن ساخت فیلم «رمز داوینچی» (براساس کتابی که 3 سال پیش از آن به وسیلة «دن براون» تالیف و انتشار یافت) بود که برای نخستین بار تلاش‌های مختلف نیروهای گوناگون از جمله عوامل فرهنگی و هنری در طول قرون متمادی و به خصوص سینما در جهان امروز را برای زنده نگه‌داشتن آرمان مسیح موعود صهیونیست‌ها، در برابر دیدگان عموم قرار می‌داد.

 

 

موضوع اصلی «رمز داوینچی» (برخلاف آنچه در تبلیغات سرسام‌آور جهانی مورد تأکید قرار گرفت و از جانب بعضی نویسندگان و منتقدان وطنی هم دنبال شد!) اساساً راجع به فرقة واتیکانی «اپوس دی» به نظر نمی‌آمد. طرح سوژة انحرافی فرقة «اپوس دی» در رسانه‌ها ی مختلف غرب بیشتر برای سرپوش گذاردن بر محتوای اصلی فیلم بود و شاید هراس برخی از صاحبان رسانه‌های فوق نسبت به افشای رازی (که همچون برخی شخصیت‌های اصلی خود اثر) معتقد بودند هنوز زمان آشکار شدن آن نرسیده است!! رازی که حافظش یک انجمن سرّی یهودی معرفی شد به نام «خانقاه صهیون» (ریشه‌های فکری صهیونیسم امروز) که ادعا شده در اوایل هزارة دوم میلادی توسط یکی از پادشاهان فرانسه (به نام «گاد فروی دو بویلون» که مسیحی بوده) و طی جنگ‌های صلیبی هم فاتح «اورشلیم» شد، به وجود آمده تا راز مهم باقیمانده در خانواده او را حفظ نماید

قصه از اینجا و با باز شدن گوشه‌هایی از راز «انجمن اخوت خانقاه صهیون»، شروع می‌شد، به این ترتیب که:
بعد از اینکه شخصیت‌های اصلی فیلم یعنی پرفسور رابرت لنگدن» (متخصص آمریکایی نشانه شناسی مذهبی با بازی تام هنکس) و «سوفی نی وو» (متخصص رمز گشایی پلیس پاریس با ایفای نقش ادری تاتو) متوجه می‌شوند که مسئول موزة لوور پاریس (از رهبران خانقاه صهیون که ضمناً پدر بزرگ سوفی هم بوده) به دلیل افشای راز مهمی که قصد داشته آن را در اختیار نوه‌اش بگذارد، به قتل رسیده، طی درگیری‌ها و فراز و نشیب‌هایی که گام به گام باعث می‌شود گوشه‌هایی از راز یاد شده بر آنها معلوم گردد، به ویلای یکی از دوستان پرفسور لنگدن به نام «سر لی تیبینگ» (تاریخ شناس برجستة کالج سلطنتی انگلیس که از سوی ملکه لقب شوالیه گرفته و تحقیقات مفصلی دربارة همان راز مهم دارد) پناه می‌برند. «سر لی» برای سوفی، اسرار «انجمن مخفی خانقاه صهیون» را برملا می‌کند. او با تکیه بر تابلوی «شام آخر» لئوناردو داوینچی، ادعا می‌کند که مقصود از «جام مقدس» که سالیان متمادی محل بحث و فحص عیسویان بوده، واقعاً یک شیء نبوده بلکه یک فرد و آن هم یک زن به نام مریم مجدلیه است که برخلاف تمامی روایات تاریخی، همسر حضرت عیسی مسیح شده و از او نسلی به وجود می‌آورد. از همین جهت او از اورشلیم گریخت و در فرانسه توسط یهودیان محافظت شد!!(جل الخالق ! یهودیانی که خود باعث و بانی مصلوب شدن عیسی مسیح شده بودند، حالا از ذریة او مراقبت می‌نمایند!!) قرن‌ها بعد، نسل او یعنی همان فرزندان عیسی مسیح با سلسله‌ای از پادشاهان فرانسه در آمیختند که یکی از نوادگانشان ، همان «گاد فروی دو بویلون» فاتح اورشلیم و بنیانگذار «انجمن مخفی خانقاه صهیون» بوده است. او برای حفاظت از اسنادی که افشاگر راز مریم مجدلیه است ، شوالیه‌هایی را به نگهبانی از آنها می‌گمارد و یهودیان انجمن در طول تاریخ، حافظ آن راز و فرزندان مسیح شدند تا مسیحیت واقعی به دور از تعرض کلیسا باقی بماند!!!

در «رمز داوینچی» ادعای محافظت از راز مسیحیت، بزرگترین ترفند برای پوشاندن ماهیت صهیونیستی طراحان قصه بوده و البته این قضیه ساختة دست بشر به نظر نمی‌آید و پشتوانه و زمینه‌ای تاریخی و کهن دارد. شاید از همان اوایل هزارة دوم که فرقه‌های مخفی و تصوف یهود تحت عناوینی مانند «کابالا» و «فرانکیسم» به وجود آمدند و با سوء استفاده از وضعیت نابسامان کلیسای قرون وسطی و رنجی که مسیحیان معتقد از اختلافات رهبران مسیحیت می‌بردند، قصد کردند که بالاخره به انزوای هزار سالة یهودیان پایان بخشند. از همین رو برای جذب مسیحیان به فرقه‌های مخفی خود (که در اصل یهودی منش بودند) خود را پیرو مسیحیت اوّلیه و مخالف مسیحیت تحریف شدة کلیسا معرفی نمودند، بنابراین بسیاری از مسیحیان را به فرقه‌های خود جلب کردند. بعداً مدعی شدند که اساساً حضرت عیسی بن مریم در واقع مسیح اصلی نبوده و بشارت دهندة مسیح بن داوود بوده که در آینده ظهور می‌کند.
ادعای حفاظت از ذریة آن مسیح اوّلیه هم یکی دیگر از همان ترفندهایی بود که مسیحیان را نسبت به حضرت عیسی مسیح (ع) بی‌اعتقاد ساخته تا آنها را  برای ظهور مسیح جدید (در واقع از میان یهودیان) آماده نماید.

 

 

نکتة جالب آنکه حتی تئودور هرتزل (بنیانگذار تفکر صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم) هم در ابتدا مردم را به مسیحیت دعوت می‌کرد و خود را پیرو مسیحیت واقعی معرفی می‌کرد.

نویسندة داستان (دن براون) و سازندگان فیلم «رمز داوینچی» این بار برخلاف معمول ایدئولوژی پردازان هالیوود، (شاید عمداً) خیلی شعاری و واضح، عقاید خود را بیان کرده و برخلاف آنچه که در خود فیلم مطرح می‌شود، به لابه‌لای قصه‌ها و داستان‌ها و موسیقی پر نماد و مملو از سمبل نرفته‌اند. (در کتاب و فیلم مطرح می‌شود که در طول تاریخ بسیاری از هنرمندان پیرو خانقاه صهیون، در عین حال افشاگر راز مریم مجدلیه یعنی همان «جام مقدّس» و فرزندان مسیح بوده‌اند، یعنی در واقع ایدئولوژی صهیون را تبلیغ کرده‌اند و از اسامی افراد و آثار ذیل صریحاً نام برده می‌شود: لئوناردو داوینچی که از اربابان خانقاه بوده تا ویکتور هوگو و بوتیچلی و ایزاک نیوتن و بتهوون و سمفونی «فلوت سحرآمیز» و... حتّی والت دیزنی و قصه‌های معروفش مثل سیندرلا و سفید برفی و زیبای خفته و... و کارتون‌هایی مثل «شیر شاه» و «پری دریایی» و «هری پاتر» و... چرا که همگی به دنبال بانو یا فرزندان و نسل گمشده و همان راز جام بوده‌اند. البته شخصاً به آنها کارتون‌هایی همچون «هاچ زنبور عسل» و «حنا، دختری در مزرعه» که سال‌ها از تلویزیون پخش می‌شد را هم اضافه می‌کنم !!)

در نقاط مختلفی از کتاب و فیلم به نشانه‌ها و خصوصاً علامت مخصوص صهیونیسم (یا همان ستارة داوود) به طور واضح اشاره می‌شود. بارها در فصل‌های گوناگون، بر مثلث‌ها و هرم‌های مستقیم و وارونه و ترکیبشان که علامت صهیونیسم را می‌سازد، تأکید می‌شود و آن را در تصاویر متعددی به نمایش در می‌آورند. در دیالوگ‌های توضیحی مابین شخصیت‌های فیلم و مونولوگ طولانی «سر لی تیبینگ»، و همچنین بعداً در توصیفات دیگر پرفسور لنگدن، علامت صهیونیسم، نشانة تقدس زن و مرد، تعادل ارتباط آنها و قدرت بشریت تلقی می‌شود و حتّی بر سر درِ عبادتگاه «راسلین» (انتهای آدرسی که از راز و رمزهای پدر بزرگ سوفی حاصل می‌شود و در اواخر فیلم هم، مکان اصلی خانقاه صهیون و هواداران نسل عیسی مسیح و مریم مجدلیه معرفی می‌شود)، همان علامت صهیونیسم به طور شفاف در کادر دوربین قرار می‌گیرد.

این فرقه هم اکنون نیز تحت عنوان «کابالا» (انجمن تصوف یهود) فعال است و البته این روزها دیگر مخفی نبوده و بنا به دست و دلبازی رؤسای سرمایه‌دارش که حاکم بر عظیم‌ترین کمپانی‌ها و مؤسسات صنعتی، تجاری و رسانه‌ای دنیا هستند، کاملاً علنی فعالیت می‌کند.

جالب است بدانید رهبر 75 سالة این فرقه به نام «فیوال گروبرگر» که اینک با نام «فیلیپ برگ» شناخته می‌شود و به نوشتة روزنامة دیلی میل از قدرتمندان پشت پردة هالیوود است، به کمک همسرش و به طور آشکار «مرکز آموزش کابالا» را تأسیس نموده و بسیاری از هنرپیشه‌های معروف را به خود جلب کرده، از جمله: «مدونا»، «الیزابت تیلور»، «باربرا استرایسند»، «دیان کیتن»، «دمی مور»، «بریتنی اسپیرز»، «وینونا رایدر»، «میک جاگر» و حتّی از فوتبالیست‌ها «دیوید بکام» و زنش را به عضویت فرقة مزبور درآورده است.

طور قطع نمی‌توان دربارة علّت طرح واقعیاتی که در «رمز داوینچی» به عنوان راز و رمزهای کهن صهیونیسم بیان می‌شود، اظهار نظر کرد. برخی اعتقاد دارند، همانطور که در خود فیلم، پرفسور «تیبینگ» براساس مدارک و مستندات، تأکید می‌کند که با گام نهادن در هزارة جدید، زمان افشای راز خانقاه صهیون هم فرا رسیده، چرا که بدین وسیله می‌توان زمینه‌های ظهور مسیح بن داوود و وقوع آرماگدون را فراهم آورد (که طبق پیش بینی‌های اونجلیست‌ها و صهیونیست‌های مسیحی و یهودی، در همین اوایل هزارة سوم و خصوصاً طی یک دهة نخستش اتفاق می‌افتد)، بنابراین کتاب و فیلم «رمز داوینچی» هم به همین دلیل و برای افشای راز «جام مقدّس» توسط محافل سینمایی وابسته به خانقاه صهیون (یا فرقة کابالا) ارائه شدند تا هواداران مسیح یهودی را آگاه سازند. برخی نیز بر این باورند که به همین دلیل تغییر هزاره و تلاش صهیونیست‌ها برای فراهم آوردن شرایط «آرماگدون» و ظهور مسیح موعود بود که در 11 سپتامبر 2001، حادثة برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک به وقوع پیوست تا شاهد لشکر کشی سپاه و ارتش حاکمان صهیونیست آمریکا (نئو محافظه کاران اونجلیست) به خاورمیانه و مکان اصلی رخداد «آرماگدون» باشیم.

از همین رو می‌توان فیلم‌های آپوکالیپسی سینما را به دو دورة زمانی قبل و بعد از «رمز داوینچی» تقسیم کرد. دوران قبل از به میدان آمدن اثر فوق، دوران پنهان کاری و سر به مهر نگه داشتن «راز خانقاه صهیون» و «جام مقدّس» بود و امروز پس از نمایش «رمز داوینچی» دیگر شمشیرها از رو بسته شده است. دیگر دشمن به اصطلاح کاملاً رو بازی می‌کند.

حالا می‌توان دریافت:
که چرا مثلاً شهر آزادیبخش فیلم «ماتریکس»، هم‌نام «صهیون» و همان خانقاه مخفی یهودی‌هاست و زایان (تلفظ انگلیسی صهیون) نامیده می‌شود؟

 

 

که چرا این‌چنین برای داستان نه چندان تازه‌ای به نام «هری پاتر» هزینه‌های سرسام آور صرف می‌شود؟ که چرا از آن همه امپراتوران خونخوار روم، فقط ماجرای «تیتوس» که یهودیان را قتل عام کرد به فیلم برگردانده می‌شود؟

حالا می‌توان متوجه شد که قضایای نمایش مناسک جنسی که در اغلب فیلم‌های هالیوودی نمودی فریبنده دارد از کجا ناشی می‌شود و اصلاً آن کالت‌های عجیب و غریب عرفان جنسی از چه تفکر و مشربه‌ای تغذیه می‌شوند و یا برخی هواداری‌های افراطی و فمینیستی از حقوق زنان از کجا آب می‌خورد.

آری، شمشیرها از رو بسته شده‌اند، حالا صهیونیست‌ها هم مأموران فرهنگی‌شان را از پشت پرده بیرون انداخته‌اند. شاید هم اینها مأموران سوخته‌ای بوده‌اند و از این پس، برنامه و طرح‌های تازه‌ای در دستور قرار گرفته است.

ماهنامه موعود شماره
سعید مستغاثی


 
نویسنده: کمیل ابوترابی ::: جمعه 86/6/16::: ساعت 10:15 عصر

افسانه‌های پنج‌گانه رژیم صهیونیستی برای توجیه جنایات جنگی خود

 

           

رژیم صهیونیستی و ایادی سرسپرده آن با جعل افسانه‌های پنج گانه صهیونیسم، جنایاتت جنگی این رژیم

را توجیه می‌کنند.
اولین افسانه‌ای که رژیم صهیونیستی برای جنایات جنگی خود در لبنان و حمله نظامی به این کشور به آن متوسل می‌شود، لزوم مقابله با موشک‌های حزب الله لبنان است. این رژیم به بهانه این که موشک‌های حزب ا...، امنیت اسراییل را به خطر انداخته بود، به لبنان حمله کرد. این بهانه نیز همانند بهانه ربوده شدن دو سرباز اسراییلی به دست نیروهای حزب الله، جنایات جنگی رژیم صهیونیستی در لبنان را توجیه نمی‌کند یک هفته پس از ربوده شدن سربازان اسراییلی، حزب الله به تمام جهانیان اعلام کرد آماده است سربازان اسراییلی را به مقامات این کشور تحویل دهد، اما چون کشته شدن 400 لبنانی و ویران شدن بخش عظیمی از این کشور، مقامات خونخوار این رژیم را راضی نکرده بود، رژیم صهیونیستی به حملات خود ادامه داد.
صدها کشته و زخمی در لبنان و نیم میلیون آواره نتیجه امتناع رژیم صهیونیستی از مذاکره با حزب الله است، واقعیتی که حتّا متعصب‌ترین طرفداران اسراییل نیز نمی‌توانند منکر آن شوند.
رژیم صهیونیستی و لابی خودفروخته آن سعی دارند چنین القا کنند که ارتش اسراییل برای مقابله با حملات موشکی حزب الله و دفاع از خود مجبور شد به لبنان حمله کند.
حامیان این رژیم نیز اقدامات ضد انسانی ارتش اسراییل در لبنان را دفاع از خود می‌نامند و اظهار می‌دارند که اسراییل حق دارد از خود دفاع کند.
اما بررسی وقایع گذشته بخوبی نشان می‌دهد که بحران کنونی خاورمیانه اینگونه آغاز نشد. در روز 12 ژوئیه سال جاری، حزب الله لبنان در پاسخ به جنایات رژیم صهیونیستی، به یک پاسگاه ایست بازرسی اسراییل حمله و دو سرباز اسراییلی را ربود. در این حمله پنج سرباز دیگر نیز زخمی شدند.
رژیم صهیونیستی از همین اتفاق کوچک بهره گرفت و در پاسخ به این حمله تانک‌های خود را به لبنان اعزام کرد که این امر نقض استقلال و حاکمیت این کشور بود.
در واقع رژیم صهیونیستی به جای برگزیدن راه‌کارهای سیاسی برای حل بحران مذکور و بازگرداندن سربازان خود از این طریق، لبنان را بمباران کرد و به این ترتیب به آتش اختلافات دامن زد. با توجه به این که رژیم صهیونیستی و حامیان آن از مدت‌ها پیش با تبلیغ درباره قدرت و حق اسراییل برای چنین اقداماتی، راه حمله به لبنان را هموار کرده بودند، چنین اقداماتی چندان دور از ذهن نبود.
در روزهای بعدی رژیم صهیونیستی به بمباران دیگر مناطق لبنان از جمله بیروت ادامه داد و فرودگاه، جاده‌ها، پل‌ها و نیروگاه‌های این شهر را منهدم کرد. رسانه‌های آمریکایی فاش کردند که رژیم صهیونیستی حداقل یک سال قبل برای چنین حمله‌ای تدارک دیده بود.
برخلاف تبلیغات مسموم رژیم صهیونیستی درباره حزب الله لبنان و جنگ طلب بودن این جنبش، حسن نصرالله، رهبر حزب الله از اقدامات تلافی‌جویانه امتناع کرد و به مدت دو روز حملات موشکی را بسیار محدود نمود.
علیرغم این که حزب الله لبنان می‌توانست به راحتی شهر حیفا، سومین شهر بزرگ اسراییل را هدف حملات خود قرار دهد، تا روز سیزدهم ژوئیه به این کار مبادرت نورزید و تنها چند موشک به نواحی مرزی این شهر شلیک شد که بیشتر حکم اخطار به رژیم صهیونیستی را واداشت.
در روز سوم حمله رژیم صهیونیستی به لبنان که به کشته شدن شمار کثیری از مردم بیگناه و انهدام تاسیسات زیربنایی لبنان انجامیده بود، حزب الله شهر حیفا را به طور گسترده هدف حملات موشکی خود قرار داد. رهبر حزب الله قبلاً هشدار داده بود که در صورت عدم توقف حملات رژیم صهیونیستی به لبنان، حیفا را به شدت تحت حمله قرار خواهد داد.
اگر چه رسانه‌های خودفروخته غرب سخنان نصرالله را تحریف و از قول وی اعلام کرده بودند که حملات حزب الله به حیفا خلاصه نخواهد شد، اما نصرالله گفته بود در صورتی که رژیم صهیونیستی حملات هوایی خود علیه لبنان را خاتمه ندهد و پای میز مذاکره ننشیند، حملات حزب الله ادامه خواهد یافت.
افسانه دوم رژیم صهیونیستی برای توجیه جنایات خود، وجود تجهیزات موشکی حزب الله لبنان و لزوم خلع سلاح این جنبش است. رژیم صهیونیستی ادعا کرده است حزب الله بیش از 12 هزار موشک در انبار تجهیزاتی خود دارد که این میزان موشک خطری جدی برای امنیت این رژیم است.
طبق اظهارات حامیان اسراییل، حزب الله تنها با هدف نابودی اسراییل این میزان تجهیزات جنگی را ذخیره کرده است. باید گفت اگر حزب الله لبنان واقعاً به منظور نابودی و محور اسراییل این میزان تجهیزات جنگی را ذخیره کرده است، ایده محو اسراییل، ایده‌ای پوچ است، چرا که با این میزان تجهیزات نمی‌توان کشور اسراییل را نابود کرد.
علاوه بر آن بخوبی روشن است که حزب الله برای جلوگیری از حملات رژیم صهیونیستی و عدم تکرار وقایع 1982 - 1978 (اشغال لبنان) به ذخیره این تجهیزات مبادرت ورزیده است، اشغال لبنان در آن‌زمان بیش از دو دهه طول کشید و واضح است که حزب الله برای پیشگیری از تکرار چنین حادثه‌ای، خود را مهیّا و تجهیز کند.
افسانه سوم رژیم صهیونیستی نیز القاء این ایده‌ی واهی و کذب است که حملات رژیم صهیونیستی در راستای مبارزه با تروریسم صورت می‌گیرند و ارتش اسراییل فقط تروریست‌ها را هدف قرار می‌دهد، اما حزب الله با پرتاب موشک‌های خود به شهرهای اسراییلی مردم بیگناه را به کشتن می‌دهد!!!
کذب بودن این ادعا به قدری واضح است که نیاز به هیچ گونه توضیحی ندارد. اما شمار کشته و زخمی‌های لبنان در قبال شمار کشته‌ها و زخمی‌های اسراییلی که بسیار کمتر است، خود بیانگر کذب بودن این ادعا است. شمار کشته شدگان و زخمی‌های لبنان بخوبی نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی مبارزان حزب الله را هدف قرار نداده است، بلکه قصد نابودی تاسیاست زیربنایی و مردم بی‌گناه لبنان را دارد. تصاویر ارسالی از بیمارستان‌های لبنان بخوبی این ادعا را اثبات می‌کند.
علاوه بر آن هشدار جوامع بین‌المللی، سازمان حقوق بشر و مقامات مختلف سازمان ملل نسبت به بروز بحران انسانی در لبنان بیانگر این واقعیت است که رژیم صهیونیستی قصد مقابله با مردم لبنان را دارد و نه مبارزان حزب‌الله.
در حالی که باید گفت حملات موشکی حزب الله بیشتر بنادر و مراکز اقتصادی شهرهای اسراییل را هدف قرار می‌دهد و نه مناطق مسکونی را. به همین دلیل آمار کشته شدگان غیرنظامیان اسراییلی نسبت به آمار کشته شدگان مردم لبنان بسیار ناچیز است. هدف حزب الله از حمله به این مراکز نیز این است که نشان دهد مردم لبنان چه مصائب و وحشتی را تحمل می‌کنند.
اگر چه در اراضی اشغالی سانسور شدید خبری مشهود است، اما گزارشات نشان می‌دهند موشک‌های حزب الله بیشتر مراکز نظامی اسراییل را هدف قرار می‌دهند.
افسانه چهارم رژیم صهیونیستی با افسانه قبلی ارتباط نزدیکی دارد. رژیم صهیونیستی ادعا می‌کند مبارزان حزب الله با پنهان شدن میان مردم عادی، جان غیرنظامیان لبنان را به خطر انداخته است.
رژیم صهیونیستی در سال 2002 نیز این ادعا را نسبت به مبارزان فلسطینی کرده بود. این رژیم اعلام کرد مبارزان فلسطین با پنهان شدن در ارودگاه‌های پناهندگان کرانه باختری، جان غیر نظامیان را به مخاطره می‌اندازند.
در حالی که باید گفت این ادعا تنها برای توجیه جنایات رژیم صهیونیستی در ارودگاه جنین شایع شده بود.
هم اکنون رژیم صهیونیستی در توجیه کشتار غیرنظامیان لبنانی نیز به این حربه متوسل شده است.
در حالی که باید به مدعیان چنین کذبی یادآور شد که مبارزان حزب الله از میان مردم لبنان برخاسته‌اند و برخلاف ادعای رژیم صهیونیستی از سوی ایران پرورش نیافته‌اند.
خانواده، دوستان و عزیزان آنها در لبنان زندگی می‌کنند و قطعاً آنها نمی‌توانند با پنهان شدن میان مردم عادی لبنان جان عزیزان خود را به خطر بیاندازند.
در اقع تمام مبارزات حزب الله لبنان در جهت حفظ جان عزیزانشان صورت می‌گیرد.
و سرانجام افسانه آخر رژیم صهیونیستی این است که شایع کنندگان افسانه‌های فوق را راستگو تلقی می‌کنند و سعی دارند چنین القاء کنند که این افراد حقیقت را بازگو می کنند!

 

 

برگرفته از سایت عملیات روانی


 
نویسنده: کمیل ابوترابی ::: جمعه 86/6/16::: ساعت 10:12 عصر

 شهید باکری 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خانواده باکری در یک نگاه :

ما سه تا داداش داشتیم که علی را ساواک شهید کرد وجنازه اش را هیچ وقت به ما نداند.

حمید توی شلمچه شهید شد و جنازه اش همان جا موند.

آقا مهدی هم توی کارون شهید شد و طبق وصیت خودش حتی یک وجب از از این خاک را هم اشغال نکرد.

(خواهر برادران باکری)

 


 
نویسنده: کمیل ابوترابی ::: سه شنبه 86/6/6::: ساعت 11:54 عصر

pepsi

حضرت امام  خمینی: اسرائیل باید از بین برود

 تحریم کالای اسرائیل ، مشتی محکم در راستای سرنگونی رژیم اشغالگر قدس Pepsi حتما نوشابه هایی با آرم پپسی را در داخل کشور و جه در تبلیغات تلویزیونی مشاهده کرده اید آیا تاکنون از خود پرسیده اید این کلمه جه معنایی دارد؟

 Pepsi در واقع علامت اختصاری انگلیسی

 Pay each penny save Israel

این جمله بدین معناست که (هر پنی را بپردازید تا اسرائیل باقی بماند ) براین اساس هر ریال از پول ما بدون آنکه متوجه شده باشیم برای حفظ و بقای رژیم غاصب اسرائیل ذخیره می شود.

در این ارم:p=pay         e=each       p=penny       s=save     I=Israel   مبباشد.که در نهایت     PEPSI  را تشکیل میدهد.

] بار کد کالاهای ساخت اسرائیل [

تمامی تولیدات صنعتی ، کشاورزی و ... در کشورهای مختلف جهان دارای بار کد مخصوصی است که نشان دهنده کشور سازنده و ویژگی های مخصوص آن محصول است . شماره 729 سه رقم اول بار کد کالاهای ساخت اسرائیل است . به نمونه زیر توجه کنید : 7290000000008 بارکد یکی از کالاهای اسرائیلی است که شماره 729 از سمت چپ نشان دهنده این مطلب است که این کالا ساخت اسرائیل بوده و رقم های بعدی در واقع کد شناسایی محصول تولید شده است

 


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم


پیشوای مهر

کمیل ابوترابی
می آید و کلمه انتظار از واژه نامه ها حذف خواهد شد.
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

بایگانی

 

اشتراک